كتابخوانى را بايد جزو عادات خودمان قرار دهيم. به فرزندانمان هم از كودكى عادت بدهيم كتاب بخوانند؛ مثلاً وقتى مىخواهند بخوابند، كتاب بخوانند.
فارس: كتابخوانى را بايد جزو عادات خودمان قرار دهيم. به فرزندانمان هم از كودكى عادت بدهيم كتاب بخوانند؛ مثلاً وقتى مىخواهند بخوابند، كتاب بخوانند. يا وقتى ايام فراغتى هست، روز جمعهاى هست كه تفريح مىكنند، حتماً بخشى از آن روز را به كتاب خواندن اختصاص دهند. در تابستانها كه نوجوانان و جوانان محصّل، تعطيلاند حتماً كتاب بخوانند.
نيمساعتها!
كتابخوانى را بايد جزو عادات خودمان قرار دهيم. به فرزندانمان هم از كودكى عادت بدهيم كتاب بخوانند؛ مثلاً وقتى مىخواهند بخوابند، كتاب بخوانند. يا وقتى ايام فراغتى هست، روز جمعهاى هست كه تفريح مىكنند، حتماً بخشى از آن روز را به كتاب خواندن اختصاص دهند. در تابستانها كه نوجوانان و جوانان محصّل، تعطيلاند حتماً كتاب بخوانند. كتابهايى را معيّن كنند، بخوانند و تمام كنند. افرادى كه كار روزانه دارند مثلاً كارمند ادارى، كارگر، كاسب و يا كشاورز هستند وقتى به خانه مىآيند، بخشى از زمان را گرچه نيمساعت براى كتاب خواندن بگذارند.
چقدر كتابها را در همين نيمساعتها مىشود خواند! بنده دورههاى بيست جلدى و بيست و چند جلدى كتاب را در همين فاصلههاى ده دقيقه، بيست دقيقه و يك ربع ساعته خواندهام. پشت اين كتابها را هم يادداشت مىكنم كه معلوم باشد. شايد صدها جلد كتاب را همينطور در اين فاصلههاى كوتاه ده دقيقهاى خواندهام. بسيارى از افراد را هم مىشناسم كه اين گونهاند.
مصاحبه پس از بازديد از سومين نمايشگاه بينالمللي كتاب - 19/2/1369
پيش از خواب!
در منزل خود من، همهى افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان مىبرد. خود من هم همينطورم. نه اينكه وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه مىكنم، تا خوابم مىآيد، كتاب را مىگذارم و مىخوابم. همهى افراد خانهى ما، وقتى مىخواهند بخوابند حتماً يك كتاب كنار دستشان است. من فكر مىكنم كه همهى خانوادههاى ايرانى بايد اينگونه باشند. توقع من، اين است. بايد پدرها و مادرها، بچهها را از اول با كتاب، محشور و مأنوس كنند. حتى بچههاى كوچك بايد با كتاب انس پيدا كنند.
مصاحبه در جريان بازديد از نمايشگاه كتاب - 26/02/1374
فرصتهاي اندك
من مىخواهم خواهشى از مردم بكنم و آن اين است: كسانى كه وقتهاى ضايع شوندهاى دارند؛ مثلاً به اتوبوس يا تاكسى سوار مىشوند، يا سوار وسيلهى نقليهى خودشان هستند و ديگرى ماشين را مىراند، يا در جاهايى مثل مطب پزشك در حال انتظار به سر مىبرند و به هرحال اوقاتى را در حال انتظار به بىكارى مىگذرانند، در تمام اين ساعات، كتاب بخوانند. كتاب در كيف يا جيب خود داشته باشند و در اتوبوس كه نشستند، كتاب را باز كنند و بخوانند. وقتى هم به مقصد رسيدند، نشانى لاى كتاب بگذارند و باز در فرصت يا فرصتهاى بعدى آن را باز كنند و از همانجا بخوانند.
بنده خودم چند جلد قطور از يك عنوان كتاب را در اتوبوس خواندم! قضيه مربوط به قبل از انقلاب است كه چند روزى براى انجام كارى از مشهد به تهران آمده بودم... وضعيت و فضاى اتوبوسهاى آن روزگار براى ما خيلى آزار دهنده بود و نمىتوانستيم تحمل كنيم. دلم مىخواست سرم پايين باشد و خواندن كتاب در چنين وضعيتى بهترين كار بود. ساعتى را كه به اين حالت مىگذراندم احساس نمىكردم ضايع مىشود. آن وقتها تقريباً يكساعت طول مىكشيد تا آدم با اتوبوس از جايى به جاى ديگر مىرفت. بعضى وقتها اين جابجايى كمتر يا بيشتر هم طول مىكشيد. بههرحال چنين يكساعتهايى را احساس نمىكردم كه ضايع مىشود؛ چون كتاب مىخواندم.
مصاحبه در پايان بازديد از نهمين نمايشگاه بينالمللى كتاب تهران - 22/02/1375
بهجاي آگهي تلويزيوني
گاهى مىبينيد يك نفر پاى تلويزيون نشسته و منتظر يك فيلم است. تلويزيون آگهى تبليغاتى پخش مىكند و گاهى پخش تبليغات بيست دقيقه طول مىكشد. يكوقت است كسى به آن تبليغات احتياج دار؛ اما كسى كه احتياج ندارد آگهيهاى تبليغاتى را ببيند، اين بيست دقيقه را چرا بىكار بنشيند!؟ يك كتاب دمِ دستش باشد؛ بردارد و بيست دقيقه مطالعه كند. اگر مردم ما عادت كنند كه از اين وقتهاى ضايعشونده براى مطالعهى كتاب استفاده كنند، جامعه خيلى پيش خواهد رفت و فرهنگ كشور، خيلى ترقى خواهد كرد.
مصاحبه در پايان بازديد از نهمين نمايشگاه بينالمللى كتاب تهران - 22/02/1375
رمزگشايي يك حقيقت تاريخي
كتاب، دروازهاى به سوى گسترهى دانش و معرفت است و كتاب خوب، يكى از بهترين ابزارهاى كمال بشرى است. همهى دستاوردهاى بشر در سراسر عمر جهان، تا آنجا كه قابل كتابت بوده است، در ميان نوشتههايى است كه انسانها پديد آوردهاند و مىآورند. در اين مجموعهى بىنظير، آموزشهاى آسمانى، و درسهاى پيامبران به بشر، و دانشها و شناختهايى است كه سعادت بشر بدون آگاهى از آن امكان پذير نيست. كسى كه با اين دنياى زيبا و زندگىبخش- دنياى كتاب- ارتباط ندارد بىشك از مهمترين دستاورد انسانى و نيز از بيشترين معارف الهى و بشرى محروم است. براى يك ملت، خسارتى بزرگ است كه افراد آن، با كتاب سر و كارى نداشته باشند و براى يك فرد، توفيق عظيمى است كه با كتاب، مأنوس و همواره در حال بهرهگيرى از آن يعنى آموختن چيزهاى تازه باشد. با اين ديدگاه، به روشنى مىتوان ارزش و مفهوم رمزى عميق اين حقيقت تاريخى را دريافت كه اولين خطاب خداوند متعال به پيامبر گرامى اسلام(ص) اين است كه: "بخوان! " و در اولين سورهاى كه بر آن فرستادهى عظيمالشأن خداوند فرود آمده، نام قلم به تجليل ياد شده است: "اقرأ و ربّكالأكرم، الذى علّم بالقلم ".
پيام به مناسبت آغاز هفتهى كتاب - 04/10/1372
گنجينه ثروت بشري
حقيقت آن است كه كتاب يكى از ارزشمندترين فرآوردههاى بشرى و گنجينهى بزرگترين ثروتهاى بشر يعنى دانش و تحقيق است. دين و دنياى بشر و جسم و جان انسان، به بركت كتاب تأمين و تغذيه مىشود و فرآيند كمال بشرى به وسيلهى كتاب تحقق مىيابد. كتاب، مادر تمدنها و نيز عصارهى آنها است، و بشر با پديد آوردن كتاب، درسهاى بىشمارى را كه در كتاب تكوين بدو آموخته شده، گردمىآورد و در محيط بشرى، منتشر مىسازد و بدينگونه روزبهروز گنجينهى ثروت بشرى، غناى بيشتر مىيابد.
پيام به مناسبت گردهمايى كتاب و كتابخانه - 21/06/1374
حرمان عظيم
در ميان انسانها بسيارند كسانى كه نه تنها بر اين خزانهى لايزال چيزى نمىافزايند، بلكه از آن بهره نيز نمىبرند. بيسوادى يا بىمعرفتى نسبت به ارزش كتاب و بىرغبتى به بهره بردن از آن يا دسترسى نداشتن به آن، از عوامل اين حرمان عظيم و اين خسارت بزرگاند. نبايد شك كرد در اينكه همينها نيز به نوبهى خود معلول عوامل اجتماعى و سياسى و فرهنگى است. از اين رو بىترديد بايد گفت كه كمرغبتى نسبى به مطالعهى كتاب در كشور ما نتيجهى كوتاهىهايى است كه در دوران حاكميت رژيمهاى فاسد و وابسته، در اين مورد شده است. پس از پيروزى انقلاب آمار توليد و نشر و ضبط و خواندن كتاب در كشور ما بهطور چشمگير بالا رفته است ولى آنچه اكنون داريم در برابر آنچه شايستهى ملت بزرگ و پرتوان و هوشمند ما است، بسى كم و ناچيز است.
پيام به مناسبت گردهمايى كتاب و كتابخانه - 21/06/1374
انس با كتاب؛ هر طور شده!
مردم ما، با كتاب، بيش از آنچه كه امروز انس دارند بايد انس بگيرند. كتابخوانى چيزى است كه براى يك ملت، فريضه است؛ واجب و لازم است. مردمى كه اهل كتاب خواندن باشند، از لحاظ معلومات و ذكاوت و هوشيارى، تفاوت مىكنند با مردمى كه با كتاب و مطبوعات انس نداشته باشند. خوشبختانه كتاب زياد است و كتابهاى زيادى چاپ مىشود. نمىخواهم عرض كنم همهى آنچه كه چاپ مىشود، كتابهاى خوب و مفيدى است. نه؛ اى بسا كتابى چاپ مىشود و به بازار هم مىآيد، اما كتاب مفيدى نيست. كتاب بىفايده و عاطل و باطلى است كه اگر كسى نگاهش كند، از آن استفادهاى نخواهد كرد. و اى بسا كتابى كه چاپ مىشود و به بازار هم مىآيد و مضر است! اين فايده ندارد، بلكه ضرر هم دارد. الان ما در كتابهايمان- كتابهاى بازار مطبوعات كشور- چنين كتابهايى را داريم كه در دسترس مردم است؛ يعنى چاپ شده و به بازار هم آمده است؛ اما هيچ فايدهاى كه ندارد، مضر هم هست. با اين همه، اينها بخشى و تعداد كمى از مطبوعات است. اكثر آنچه كه چاپ مىشود، مفيد است؛ چه از جهات علمى، چه از جهات فرهنگى، چه از جهات دينى، چه از لحاظ معارف گوناگون اسلامى و چه از لحاظ ادبى و هنرى. مردم ما، از معارفى كه در كتابهاست بىنياز نيستند و بايد كتابها را بخوانند. انس با كتاب، بسيار چيز باارزشى است.
مصاحبه در پايان بازديد از پنجمين نمايشگاه بينالمللى كتاب تهران - 17/02/1371
بايد اعتراف كنيم!
با تلخى بايد اعتراف كنيم كه رواج كتاب و روحيهى كتابخوانى در ميان ملت عزيز ما كه خود يكى از مشعلداران فرهنگ و كتاب و معرفت در طول تاريخ پس از ظهور اسلام بوده است، بسى كمتر از آن چيزى است كه از چنين ملتى انتظار مىرود و اين پديده نيز مانند بيشتر پديدههاى ناگوار در كشور ما، نتيجهى فرمانروايى پادشاهان و فرمانروايان ظالم و فاسد و بىفرهنگ و بىسواد بر اين كشور در دويست سال گذشته است.
در دورانى كه برخى ملتهاى ديگر به سوى دانش و پژوهش و معرفت روى آورده بودند، ملت كهن و با استعداد ما در زير سلطهى آن انسانهاى پليد و خودپرست و زورگو و نااهل، از دانش و معرفت دور ماند و در دورهى اخير كه حكومت دستنشانده و فاسد پهلوى همهى كارها را برابر خواست بيگانگان و دشمنان اين ملت و به زيان اين ملت انجام مىداد، نه تنها تلاشى براى ترويج كتاب و كتابخوانى نشد بلكه با ايجاد سرگرمىهاى ناسالم و دامن زدن به آتش غرائز جنسى در ميان جوانان، اين ضرورت فورى و فوتى را هرچه بيشتر، از ميدان ديد و توجه مردم، بيرون راندند و در يكى از بهترين دورانهايى كه شرائط جهانى، دگرگونىهاى اساسى در وضع نابسامان ملت ايران را بر مىتافت، ملت مظلوم ما را از آن محروم ساختند و كار را به آنجا رساندند كه برابر گزارشهاى همان روزگار، در شهر تهران و برخى شهرهاى ديگر، شمارهى ميخانهها بيش از شمارهى كتابخانهها و كتابفروشىها و يا چند برابر آنها بود!
پيام به مناسبت آغاز هفتهى كتاب - 04/10/1372
به قلبم فشار ميآيد!
ملت ما مطالعه كردن را اصلاً جزو كارهاى بشرى نمىدانند! مثل خوراك و ورزش و ديگر چيزهايى كه جزو كارهاى معمول انسان است، مطالعه اصلاً جزو اين چيزها نيست! آدم بايد عنوان ديگرى داشته باشد- يا بايد شب امتحانش باشد؛ يا بايد معلم در مدرسه از آدم بخواهد؛ يا بايد يك دانشمند باشد؛ يا بايد بخواهد در جايى سخنرانى كند- تا موجب شود كه مطالعه كند! اين چهقدر خسارت است!؟ واقعاً خدا مىداند من وقتى يادم مىآيد- و اين چيزى است كه تقريباً هيچوقت از يادم نمىرود- كه مردم ما مطالعه كردن را بلد نيستند، به قلب من فشار مىآيد! از اين بابت، ما چقدر داريم هر ساعت خسارت مىبينيم!؟ واقعاً اين به عهدهى چه كسى است؟ در حال حاضر اينطور است كه بنده يا يك نفر مثل بنده، سالى يكبار به نمايشگاه كتاب برود و يك كلمه راجع به مطالعه بگويد؛ آنهم به شرطى كه دست يك گزارشگر خاص نيفتد؛ اينكه نمىشود!
در ديدار با اعضاى گروه اجتماعى صداى جمهورى اسلامى ايران - 29/11/1370
وظيفه ملي؛ واجب ديني
اكنون ملت ايران بايد عقبافتادگىها را جبران كند. اينك فرصت بىنظيرى از حكومت دين و دانش بر ايران، پديد آمده است كه بايد از آن در جهت اعتلاى فكر و فرهنگ اين كشور بهره جست. امروز كتابخوانى و علمآموزى نه تنها يك وظيفهى ملى، كه يك واجب دينى است. از همه بيشتر، جوانان و نوجوانان، بايد احساس وظيفه كنند، اگرچه آنگاه كه انس با كتاب رواج يابد، كتابخوانى نه يك تكليف، كه يك كار شيرين و يك نياز تعلّلناپذير و يك وسيله براى آراستن شخصيت خويشتن، تلقى خواهد شد؛ و نه تنها جوانان، كه همهى نسلها و قشرها از سر دلخواه و شوق بدان رو خواهند آورد.
پيام به مناسبت آغاز هفتهى كتاب - 04/10/1372
كمكاريم!
اين انقلاب، با اين عظمت و ابعاد و آثار عملى، از لحاظ ارائهى مبانى فكرى خودش، يكى از ضعيفترين و كمكارترين انقلابها و بلكه تحولات دنياست... اگر شما انقلابهاى بزرگ دنيا را هم در نظر بگيريد، باز هم مشخص مىشود كه ما كم كار كردهايم.
وقتى انقلاب اكتبر تحقق پيدا مىكند، در طول ده پانزده سال، آنقدر كتاب و فيلم و قصه و جزوه در سطوح مختلف راجع به مبانى فكرى اين انقلاب نوشته مىشود كه در كشورهايى كه باد آن انقلاب به آنها رسيده، ديگر مردم احتياجى ندارند از كتابهاى آنها استفاده كنند! آنقدر فضاى ذهنى پرشده است كه روشنفكرهاى خود كشورها مىنشينند راجع به مبانى ارزشى و فكرى آنها كتاب مىنويسند! در سه چهار دههى گذشته، چقدر ايرانيها دربارهى مبانى فكرى انقلاب شوروى، به زبان فارسى كتاب نوشتند؛ چون ديگر اشباع شده بودند. يعنى آنها اينقدر نوشتند كه همهى روشنفكرهايى كه به نحوى از لحاظ فكرى با آنها ارتباط پيدا مىكردند، از لحاظ فكرى اشباع مىشدند و بعد يك آدم مثلاً دست به قلم و با فكر و روشنفكرى، خودش مىجوشيد و مطالبى- غير از ترجمههاى فراوانى كه از آثار آنها مىشد- مىنوشت.
سخنرانى در ديدار با مجمع نمايندگان طلاب و فضلاى حوزهى علميهى قم - 07/09/1368
اينها باقي ميماند!
به ادبيات فرانسه نگاه كنيد؛ مطمئناً بخشى از اين ادبيات، مصروف به قهرمانيهاى دوران جنگ است. چهار سال جنگ بوده، كه فرانسويها دو سه سال آن را دچار فشار بودند و شكست خوردند؛ اما انواع مختلف قهرمانيها را، هم در ميدان جنگ، هم در مبارزات مردمى داخل پاريس، هم در روابط انسانى و نظاير آن، نشان دادند. شما ببينيد كه اينها در رمانهاى فرانسوى چقدر تكرار مىشود. هرچند من با شعر آنها آشنا نيستم؛ اما بعضى از رمانهاى فرانسوى را كه به فارسى ترجمه شده است، خواندهام. اصلاً در بهترين رمانها و در عاليترين اثرها، نشانهى آن روزها باقى مىماند. شما ببينيد دربارهى انقلاب روسيه، چقدر كتاب نوشته شده و چه حجمى از تفاخر وجود دارد و براى ديگران باقى گذاشتهاند. اينها چيزهايى نيست كه تمام بشود؛ اينها بايد باقى بماند.
سخنراني در ديدار با اعضاى شوراى سياستگذارى صدا و سيما - 14/12/1369
غذاي سالم و مقوي؛ لطفاً!
لازم است آن روى اين سكهى زرين نيز مورد توجه قرار گيرد: نويسندگان و مترجمان و فراهم آورندگان كتاب؛ اينان كارى باارزش و پاداشى بزرگ، در كنار مسؤوليتى سنگين دارند. در جامعهى كتابخوان، پديدآورندهى كتاب و عرضه كنندهى آن بايد گرامى داشته شود و او نيز بايد كار خود را با عنايت به تأثير و اهميت آن انجام دهد. غذاى فكر و روح، بايد سالم و مقوى عرضه شود و آنكس كه جز اين عمل كند، خطا يا جنايتى بزرگتر از عرضه كنندهى مواد غذايى ناسالم يا بىمايه، مرتكب شده است.
پيام به مناسبت آغاز هفتهى كتاب - 04/10/1372
كتاب خوب ميخواهيم؛ سالم و مقوي!
بايد به فكر باشيم و دغدغهى نوع كتابهايى كه توليد مىشود نيز در ما باشد. بايد كتابِ خوب توليد شود. كتاب يك غذاست؛ يك غذاى روح است؛ يك نوشيدنى روح است و چنانچه مقوّى باشد، روح را تقويت مىكند. ما كه سفارش مىكنيم از اين نوشيدنى بخوريد، نوع نوشيدنى را معيّن نكردهايم. بايد مواظب باشيم كه مبادا نوشيدنى مسموم، خطرناك، فاسد، گنديده و مضر با رنگآميزيهاى خيلى خوب، دست مردم داده شود؛ بدون اينكه مردم بدانند. همانطور كه اماكن و سازمانهاى ويژه، اگر ببينند غذايى فاسد به مردم فروخته مىشود، با توليد كننده مقابله مىكنند؛ اگر كتاب فاسدى هم به مردم داده مىشود، بايد با آن مقابله شود. البته من اعتقاد ندارم كه بايد هر كتاب و نوشتهاى را كه با سليقهى خاصى نمىسازد و مضر بهنظر مىرسد، جلوش را بگيريم. لكن كتب و نوشتههايى هست كه مضر بودنشان براى مردم، واضح است؛ يعنى ترويج فحشا و فساد و از اين قبيل است كه براى مردم زيانآور است، نبايد اجازه بدهند كه چنين كتب و نوشتههايى منتشر شود. اما بيشتر بايد تلاش كرد كه كتابهاى خوب، چاپ و منتشر شود.
مصاحبه در بازديد از ششمين نمايشگاه بينالمللى كتاب - 21/02/1372
اگر بىفرهنگ و تاريخ بوديم...
من مىبينم كه متأسفانه كتاب در جامعهى ما، آن مقدار كه شأن اين جامعه اقتضا مىكند، رواج ندارد. اگر ما يك جامعهى بىفرهنگ و تاريخ بوديم؛ جامعهاى بوديم كه گذشته و كسان فرهنگى با معرفت و برجستهاى ندارد؛ انسانهاى بااستعداد و فهيم و داراى بينش و طرز فكر بالا ندارد- مثل بعضى از جوامع گوناگونى كه در گوشه و كنار دنيا هستند- بىرغبتى به كتاب قابل توجيه بود؛ اما در جامعهى ما با اين همه انسانهاى فرهنگى، برجسته، والا، اساتيد، مؤلفين، آشنايان با كتاب، شعرا، نويسندگان، علماى بزرگ، دانشگاهيان برجسته و عناصر فرهنگى و عالم، چرا بايد انس با كتاب اينطور باشد!؟ سابقهى فرهنگى و تاريخى ما خيلى زياد است. جامعهى ما اساساً جامعهاى پخته و بالغ شده است؛ يك جامعهى ابتدايى و بدوى نيست. مردم ما بايد بيش از اين با كتاب آشنا باشند.
مصاحبه در جريان بازديد از نمايشگاه كتاب - 26/02/1374
كتابخانه را خريديم!
ما كتابخانهى مرحوم حاج مصطفى خوانسارى را بعد از وفات ايشان خريديم. ايشان كتابخانهى بسيار نفيسى با پنج شش هزار جلد كتاب خوب داشت كه حدود هزار و اندى از كتابهايش خطى بود. من چون ديدم اين كتابها از دست مىرود و ضايع مىشود، همهاش را خريدم. ايشان مثل چشمش اين كتابها را حفاظت مىكرد و در زمان حياتش آنها را به هيچكس نشان نمىداد، ولى من مىدانستم چنين كتابخانهاى دارد. ما كتابهاى خطى كتابخانهى ايشان را به آستان قدس فرستاديم و كتابهاى چاپىاش را هم به مؤسسهى آقاى مصباح در قم داديم؛ هديه كرديم.
بيانات در ديدار اعضاى همايش مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانى 15/05/1384
سبد خريد خانوار!
بايد خريد كتاب، يكى از مخارج اصلى خانواده محسوب شود. مردم بايد بيش از خريدن بعضى از وسايل تزييناتى و تجملاتى- مثل لوسترها، ميزهاى گوناگون، مبلهاى مختلف و پرده و...- به كتاب اهميت بدهند. اول كتاب را مثل نان و خوراكى و وسايل معيشتى لازم بخرند؛ بعد كه اين تأمين شد به زوايد بپردازند. خلاصه، بايد با كتاب انس پيدا كنند. در غير اين صورت، جامعهى ايرانى به هدف و آرزويى كه دارد كه حق او هم هست، نخواهد رسيد.
مصاحبه در جريان بازديد از نمايشگاه كتاب - 26/02/1374
كاغذ؛ صرفهجويي و بازيافت
من به مواردى برخورد كردم كه قيمتها به نظرم زياد و بيش از اندازهاى كه امروز مقتضى است، بود. اين بدين خاطر است كه ما از لحاظ كاغذ مشكل داريم. بايد روى بازيافت، صرفهجويى و توليد كاغذ داخلى كار شود؛ كارى كنند كه در كاغذ، صرفهجويى شود. امروز با اينكه آدمى گاهى فكر مىكند كه حالا ديگر دوران "أدقّوا أقلامكم، قارعوا بين سطوركم " نيست، مىبينيم نه! اتفاقاً، باز هم دوران همينهاست. باز هم بايد قلمها را ريز تراشيد، تا كاغذ كمتر مصرف شود و باز هم بايد در باب كاغذ، صرفهجويى كرد تا به نياز جامعه برسد. علاوه بر اين، مسألهى بازيافت كاغذ و همچنين توليد كاغذ داخلى، بايد إنشاءالله مورد توجه قرار گيرد. بعضى از اين كارها به عهدهى دولت و بعضى به عهدهى مردم است.
مصاحبه در جريان بازديد از نمايشگاه كتاب - 26/02/1374
دلم سوخت!
چندسال پيش، قبل از مسؤوليت آقاى افتخار حسينى در دانشگاه تربيت مدرس، براى بازديد به آنجا رفته بودم. در آنجا به من شكايت كردند كه ما براى خريد كتاب، هشتاد هزار دلار پول مىخواهيم ولى نداريم. من واقعاً تا آن ته دلم سوخت! البته هيچ امكانى هم نداشتم كه به آنان بدهم؛ يعنى بودجه و پول و امكانات كه در دست من نبود. آمدم با دولت، با نخستوزير، با هركس كه مىتوانستم، صحبت كردم و بارها آن را تكرار نمودم. هنگامى كه صحبت ارز و پول و بعضى از بذل و بخششها مىشد، من آن را به ياد مىآوردم و مىگفتم وقتى كه اينطور نيازها وجود داشته باشد، سزاوار نيست كه موارد غير اولويتدار را بر اينها ترجيح بدهيم؛ علاوه بر اينكه حالا نيازها وسيعتر شده و بالاتر هم رفته است.
ديدار با وزير و مسؤولان وزارت فرهنگ و آموزش عالى و رؤساى دانشگاههاى كشور 04/10/1369
اندكى بعد از كوتاهمدت!
اگر ما امروز بودجهى ارزى و يا ريالى را به كار فرهنگى متوجه مىكنيم، بايد توجه نماييم كه اگرچه ممكن است در كوتاهمدت، اين بودجه به درد كارهاى اقتصادى و گردش امور اقتصادى كشور ما نخورد، اما در اندكى بعد از كوتاهمدت- نه اينكه در بلند مدت زياد- عايدياش فوراً به خود ما برمىگردد؛ مثل همين مسألهى انتشارات و كاغذ، كه ما بايد بتوانيم كتاب و نشريهى علمى و امثال اينها را در اختيار داشته باشيم. بايد كاغذ را در اختيار دستگاههاى فرهنگى گذاشت تا بتوانند اين كار مهم را انجام بدهند.
ديدار با اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى - 21/09/1368
جاي كتاب؛ هيچ چيز!
من فكر مىكنم اگر بتوانيم فرهنگ كتابخوانى را در كشور رايج كنيم و در كنار آن، توليد كتاب را هم خوب گسترش دهيم، بخش عمدهاى از وظايف فرهنگى دولت جمهورى اسلامى، بدين وسيله انجام خواهد گرفت... كتاب، مقولهى بسيار مهمى است. من البته به كارهاى هنرى و تصويرى، تلويزيون يا سينما يا از اين قبيل مقولات، خيلى اعتقاد دارم؛ اما كتاب، نقش و جايگاه مخصوصى دارد. جاى كتاب را هيچ چيز پر نمىكند و بايد كتاب را ترويج كرد.
مصاحبه در بازديد از ششمين نمايشگ?